کتاب تاریکی محض ، ستاره ای نیست
در کتاب تاریکی محض مردی به نام دیوید استریتر در اثر بیماری صعبالعلاجش آخرین روزهای عمرش را سپری میکند. دیوید در مسیر بازگشت به خانه با مردی روبرو میشود که پیشنهاد عجیبی به او میکند. الوید دلال، در ازای دریافت پانزده درصد از حقوق ماهیانه و به شرط انتقال بیماری دیوید به کسی که از او تنفر دارد قول بهبودی او را میدهد و دیوید پیشنهاد اغوا کننده الوید را میپذیرد. وی بهترین دوست دوران کودکیش را که از او کینهای به دل دارد انتخاب میکند…
چند خط از متن کتاب تاریکی محض
حالش داشت به هم میخورد. باید به سرعت کنار مـی زد و بـراي همـین فقط متوجه تابلویی کنار جاده شد و اصلاً به جزئیاتش توجهی نکرد. ناگهان تمام غذایی را که خورده بود، بالا آورد و حالا دیگر خطر رفع شده بود. شاید فقط یک حالت تهوع خفیف یا احساس ترشیدگی در انتهاي دهان و حتی بعضی وقتها هیچ یک. حالت تهوع میگرفـت، بعـد بـالا مـی آورد و همه چیز تمام میشد. با اینکه رانندگی برایش خطر داشت، زمان زیادي را پشت فرمان نشسـته بود. شاید به این دلیل که نباید دیر میرسید و اینکه میخواست تمرکز کند،
چون حین رانندگی حواسش جمع میشد و خوب فکر میکرد. مـی رانـد، بزرگراهـی دو مـایلی کـه از کنـار ۱ در طول هاریس اکستنشن و مراکــز خریـد و اسـتراحت مسـافران و مســئولین ۲ فرودگـاه دري کـانتري میگذشت. اکستنشن در طول روز مسیر پررفت و آمـدي بـود، زیـرا بخـش غربی و شرقی فرودگاه را به هـم متصـل مـی کـرد و تمـامی آمـد و شـدهاي مربوط به فرودگاه از طریق آن صورت میگرفت. اما هنگـام غـروب تقریبـاً هیچ اتومبیلی از آنجا عبور نمیکرد.
اسـتریتر روي خـط عبـور دوچرخـه توقـف کـرد و بـا عجلـه یکــی از کیسه هاي مخصوص استفراغ را از پـاکتی کـه روي صـندلی سـمت شـاگرد
مدیر سایت –
امتیاز بینندگان:۵ ستاره